مـردی بــه استخدام یک شـرکت بــزرگ چـند ملیتی درآمد … در اولین روز کار خود، با کافه تریا تمـاس گرفت و فــریاد زد : ( یک فنـجان قـهوه برای مـن بیاورید ) صدایی از آن طـرف پاسخ داد : (شمـاره داخلی را اشتباه گرفته ای … میدانی تـو با کی داری حرف می زنی؟) کارمند تازه وارد گفت: (نه) صدای آن طرف گفت: ( من مدیر اجرایی شـرکت هستم، احمـق) مرد تازه وارد با لحنی حـق به جانب گفت : ( و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره؟) مدیر اجرایی گفت: ( نـه) کارمند تازه وارد گفت: (خوبه) و سریع گوشی را گذاشت … . . . به همـه ی دخترای دانشگاهمون عرض میکنم کـه : لطفا طرف من و پرایدم نیاید … چون اون روز کــه بایــد مـیومدید نیومدید ، خــر خودتونید الان دیگــه دیـر شــده تـرجیح میدم تنها باشم … «همـراه با چــرخش ســر و بستن چشـم ها خوانده شود لطفا» . . . فقط GLX نیست کــه راحت از جیب میاد بیرون …! پراید هـم راحت از خیابون میگذره …! فکر کنم این امکانات پیشرفــتش قیمتش رو بالا بـرده !… . . . مـغلطه چیـست ؟ ارسطو میگه : یونانی هـا دروغگو هستند … ارسطو خودش یونانیه پـس ارسطو دروغگوئـه … پس یونانیها راسـتگو هستن … در نتیـجه : ارسطو راست مـیگه کــه یونانی ها دروغگو هستن !… . . . هر وقت میرم خونه بدون اینکه خانومم ببینتم مـیگه اومـدی عزیزم ؟؟ ) یه سری برام سوال پیش اومد که چه جوری اومدنم رو تو خونه حس میکنه نکنه تلپاتی با هم داریم !… خلاصه ازش پرسیدم گفت : نه عزیزم هر وقت میای بـوی گند پات زودتر میاد میفهمم اومــدی خونه . . . وقتی زنی به شوهرش میگوید : عــزیزم ، مــن به تــو کاملا اعتماد دارم … یعنی : در طی هــفته گذشته ، موبایلت ، جـیبت ، کیفت و ده تـا گردش آخر حساب بانکیت چک شده و مــورد مشکوکی دیده نشده …! . . . یارو آرپیچی رو بـرعکس گــذاشته بود روی شونه اش شلیک می کنه برمیگرده میبینه همه ی خودی ها مردن ، می گه ببین خودی هارو که این جوری کرده با دشمن دیگه چیکار کرده !!! . . . عاغا خوش به حال خودم کـــه مخاطب خاص ندارم تا دلم میخواد سـیر و پیاز میخورم … . . . پسرعموم توی شهرستان درس میخونه، با رفیقاش خونه مجردی گرفتن … دیروز دیدمـش خیلی شاکی بود ، بهش گفتم چی شده؟ میگه به بابام زنـگ زدم گفتم پول بریز به حسابم گفته مگه ماه پیش ۴۰ تومن به حسابت نریختم ؟! خب عموجان ۴۵ تومن کــه فقـط پول یارانه این بنده خدا میشه … عجب عمو هایی پیدا میشن هاااا … . . . تا حالا دقت کردین ؟؟؟ گوشی که گرون میشه اس ام اس های تبلیغاتی هـم زیاد میشه … نه که میفهمن دیگه نمیتونیم گوشی مونو بکوبیم زمـین، سوءاستفاده میکنن نامردا … . . . دیوانه ای لب چاه نشسته بود ومی گفت : هفت هفت هفت … شخصی به اورسید و گفت : برای چه هفت هفت میگویی؟ دیوانه مرد رابه چاه انداخت وگفت هشت هشت هشت…! . . . یه سوال بدجور ذهنمو درگیر کرده … قدیما که یخچال نبود مردم کــه حوصلشون سـر میرفت چیکار میکردن؟ . . . یارو سـوار هواپیما میشه میبینه هر کی داره با یه چیزی کلاس میزاره ، یکی لب تابشو باز کرده جلوش، یکی موبایلش رو، … ! خلاصه میخواد کم نیاره دستمال کاغذی رو بر میداره میذاره تو جیبش که یه گوشه اش بیرون باشه … بغل دستیش میگه ببخشید ایـن چیه ؟؟؟ میگه : ای وای کی به مــن فاکس زده ؟!؟ . . . چن وقت پیش با دوستان رفته بودیم ولگردی ، یه پیرمرده کناره چنتا دختره تو ایسگاه اتوبوس وایساده بود دستشم تا زانو تو دماغش بود … منم ســرم رو از شـیشه آوردم بیـرون گفتم حاجی نگرد تو اون یکیه پیرمرده گفـت : نــه عزیزم اگه رزق تو باشه تو همــینم پیدا میشه ! من دخدرا جواب دندون شکن . . . یکی دیگــه از فانتزیای معکوسم اینه که ، مـخ آنجلینا جولی رو توی چـت بزنم بعدش اونم عاشقـم بشه دعوتش کنم اونم پاشه بیاد اینجا، وقتی رسید تـهران دعوتـش کنم بریم دوتایی ناهار ” آبگوشـت ” بخـوریم و باهم قلیون بکشیم … خلاصــه وقتی رفتیم تو سفره خونه آنجلینا بگه مهرداد جونم مـن عاشق اینم که دود قلیون رو بـدی تو صورتم دوتایی تو دود محو بشیم بریم افق ، این کارو میکنی عزیزم ؟؟؟ بعد مـن با کلمه ی عزیزمش خر شم جو بگیره دود رو بــدم تو صورتش کـه محو شیم، بعدش یهو برد پیت بیاد از پشــت با تیر بــزنه تو قلبم و روی زانوهای آنجلینا نفس های آخرم رو بکشم و بمیرم … بعد آنجلینا در حال گریه داد بزنه مهرداد تو نباید بمیری ، ناموسن تـو حیفی از پیش ما بری … بعد من زنـده شـم بگــم خفه شو بابا، هندی بازی در نیار،من روزی ۶ بار تو فانتزیام میمیرم فرداش دوباره زنده میشم !…
+نوشته
شده در 18 اسفند 1391برچسب:, ;ساعت22:48;توسط reza; |
|
به ادامه برید خیلی باحاله
ادامه مطلب
از اعماق وجود فریاد می کشم نه برای شنیدن تنها برای مبارزه، مبارزه با سکوت فریاد میکشم از اعماق قلبم بر ساحل دریای نیلگون چشمانت در ساحل بارانی چشمانت تنها رنگ غم را میبینم آرام شکست می خورم و سکوت دنیایم را در بر میگیرد فریاد، سکوت، غم و چشمانت به کناره میروند و تنها من میمانم چگونه فریاد کشم وقتی در بند سکوت اسیرم ؟ کاش در زندان قلبت زندانی بودم و اسارت در بند سکوت را نمیدیدم اسارتم در بندیست که قطورتر و محکم تر از تمامی بندهای دنیاست سلولم کوچکتر از دلتنگترین قلبهای عاشق دنیاست دیوارهایش به بلندای امواج ترانه عشاق و میله هایش به قطوری پیوند دو عاشق خسته ام، خسته تر از همه مسافران دره دلتنگی به کناری میروم، آرام و تنها مینشینم و فقط به امید فریاد یک نفر هستم، که مرا از بند این اسارت برهاند فریاد از آن من نیست اما برای من و فقط من طنین انداز میشود میدانم فاصله سکوت من تا فریاد تو خیلی زیاد شده است اما منتظر می مانم، چون می دانم عاقبت فریاد تو در سکوت من طنین انداز خواهد شد به امید رهایی یک اسیر از بند اسارت سکوت...
+نوشته
شده در 18 اسفند 1391برچسب:, ;ساعت22:48;توسط reza; |
|
خونه خالی خونه غمگین خونه سوت و کوره بی تو رنگ خوشبختی عزیزم دیگه از من دوره بی تو مه گرفته کوچه ها رو اما سایه تو پیداست می شنوم صدای شب رو میگه اون که رفته اینجاست تو با شب رفتی و باشب میای از دیار غربت توی قلب من مي مونی پرغرور و پر نجابت تو با شب رفتی و باشب میای از دیار غربت توی قلب من مي مونی پرغرور و پر نجابت حالا دست من تنها شعر دستاتو میخونه حس خوب با تو بودن تو رگهای من می مونه حالا دست من تنها شعر دستاتو میخونه حس خوب با تو بودن تو رگهای من می مونه خونه خالی خونه غمگین خونه سوت و کوره بی تو رنگ خوشبختی عزیزم دیگه از من دوره بی تو مه گرفته کوچه ها رو اما سایه تو پیداست می شنوم صدای شب رو میگه اون که رفته اینجاست...
خدا نگهدار
خدا نگهدار ای مظلوم ترین فصل ها
ما را ببخش
سرمایت را دیدیم
پاکی و سپیدیت را نه
دلگیری می دانم
یک رنگیت را ارج ننهادیم و
غرق چند رنگی بهار شدیم
ما انسانها همینیم
یک رنگها را دوست نداریم
مبهوت و غرق رنگهای پر ریا می شویم
ما راببخش
ندانستیم
آب رنگ، نقاشی بهاررا از قطرات برف و باران تو
توان کشیدن دارد
ما راببخش
عطر گل یخ را
که عطر آگین وجود توست
فراموش کردیم
خدا نگه دار فصل تنهای من می دانم سال دیگر می آیی
بعد از اشک ریزان پاییز
به پیشواز
نه عیدی داری و نه عیدانه ای
ما را ببخش
که ندانستیم
اگر هیزمی روشن می کند گرمایی را در خانه مان
این گرما مدیون حضور توست
آدم برفی مهربان با تو معنا می گیرد،
آغوش گرم، با تو تصویر میشود.
ما را ببخش
و خدا نگه دار
مظلوم ترین فصلها
زمستان
دوست دختر موجودی زنده وبسیار زیبا که با مشخصه های زیر شناسایی آن به راحتی امکان پذیر است - مانتو جین کوتاه و تنگ - شلوار از این کوتاها!!! - سایه چشم بنفش (که با رنگ جیغشان ست باشد) - ابروی تراشیده و تاتو شده - لنز زیبایی آبی یا سبز - زلف طلایی مش شده !!! هر جا از اینا دیدید بدانید دوست دختر و ناموس کسی است ! پس چشمتان را درویش نموده و رد شوید تا زنگ نزده به دوست پسرش و او نیز بیاید شکمتان را سفره نماید !!! این موجودات دوست داشتنی غالباً کنار خیابان ها ، در کافی شاپ ها و پارک ها به وفور یافت می شوند . برای به دست آوردندوست دختر به موارد زیر نیاز دارید: - یک عدد کاغذa4 - یک عدد خودکار طرز تهیه : ابتدا خودکار را برمیداریم و یک عدد ۵ خیلی بزرگ روی کاغذ می رسمیم (یعنی رسم میکنیم ) سپس کاغذ را 180 درجه سانتیگراد میچرخانیم تا نوک ۵ به طرف پایین باشدسپس یک پاره خط اوریب روی این ۵ نگون بخت مادر مرده ی واژگون شده میکشیم و روی نوک بالایی پاره خط یک عدد هشت کوچک میکشیم که مثلاً تیره ! سپس زیر آن مینویسیم : بخدا تو تنها عشق منی (فقط مواظب باشد خدا نزند توی کمرتان) حالا کار شما کامل شده آن را با یک شاخه گل صورتی تقدیم یکی از آن موجودات کنید . به احتمال زیاد اینی که کشیدید تاثیر به سزایی در تحریک احساسات و عواطف جنس لطیف دارد البته احتمال های دیگری نیز وجود دارد مانند: - در آوردن لنگه کفش توسط جنس لطیف - جویده شدن خرخره ی شما توسط جنس لطیف - زنگ زدن به 110 توسط او - جیغ زدن - نثارکردن به روزترین فحش های خواهر مادری و... این دیگر با شانس شما رابطه ی مستقیم دارد این موجود زیبا بسیار احساسی بوده پس از بدست اوردن او بسار باید مواظبش بود تاخدای نکرده احساساتش جریحه دار نشودسعی کنید باملایمت زیاد با او رفتارکرده تا عشق را تجربه کنید. دوست دختر چیست؟(طنز)
تبیان: مهارت های کلامی در میان کودکان بسیار متفاوت است، برخی کودکان دیرتر از بقیه صحبت کردن و یادگیری لغات را آغاز می کنند و پسرها اغلب دیرتر از دخترها مهارت های کلامی را کسب می کنند. در سن یک سالگی بیش تر کودکان می توانند جملات ساده را درک کرده و چند کلمه منفرد را نیز به زبان آورند.
امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت میکردم،امیدوار......اميدوار بودم كه با من حرف بزني...
ادامه مطلب
لحظه تحویل سال ۱۳۹۲هجری شمسی
ساعت 14:31:56
روز چهارشنبه 30 اسفند 1391 هجری شمسی